امروز شنبه , 01 دی 1403

پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)

5,000 تومان
  • فروشنده : Mohsen

  • کد فایل : 7340
  • فرمت فایل دانلودی : .docx
  • تعداد مشاهده : 3.3k
  • فرمت فایل اصلی : word
  • تعداد صفحات : 54

دانلود گلستان سعدی

دانلود گلستان سعدی

0 3.3k
لینک کوتاه https://pdf-doc.ir/p/6bb2674 |
دانلود گلستان سعدی
دانلود گلستان سعدی

فرمت فایل: word قابل ویرایش
تعداد صفحات: 54
شرحی از فایل:


منَّت خدای را «عَزَّ و جَلَّ» که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می¬رود مُمدِّ حیات است و چون برمی¬آید مُفرَّحِ ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.
از دست و زبان که برآید - کز عهده¬ی شُکرش به درآید
«اِعمَلوا آلَ داودَ شُکراً وَ قَلیلٌ مِن عِبادیَ الشُّکور».
بنده همان بِه که ز تقصیر خویش - عُذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندی‏اش - کس نتواند که بجای آورد
باران رحمت بی‏حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی‏دریغش همه جا کشیده‏ پرده‏ی ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه‏ی روزی‏خوران به خطای منکر‏ نبرد.
ای کریمی که از خزانه‏ی غیب - گبر و تَرسا وظیفه‏خور داری
دوستان را کجا کنی محروم - تو که با دشمن این نظر داری
فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایه‏ی ابر بهار را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد درختان را به خلعت نوروزی‏ قبای سبز ورق دربر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع‏ کلاه شکوفه بر سر نهاده عصاره‏ی نالی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند - تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار - شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
در خبر است از سرور کائنات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتِّمه دور زمان‏ «محمد مصطفی» «شفیعٌ مطاعٌ نبیٌ کریم قسیمٌ جسیمٌ بسیمٌ وسیم»
چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان - چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان
«بلغَ العلی بِکماله کشفَ الدُّجی بِجَمالِه - حَسنتْ جَمیعُ خِصالِه صلّوا علیه و آله»
هرگاه که یکی از بندگان گنهکار پریشان‏روزگار‏ دست انابت به امید اجابت به درگاه خداوند برآرد‏ ایزد تعالی در او نظر نکند‏ بازش بخواند‏ دگرباره اعراض کند‏ بازش به تضرّع و زاری بخواند‏ حق سبحانهُ و تعالی فرماید: «یا ملائکتی قَد استَحْیَیتُ مِن عبدی و لَیس لَهُ غیری فَقد غَفَرت لَهُ»‏ دعوتش را اجابت کردم و حاجتش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم.
کرم بین و لطف خداوندگار - گنه بنده کرده است و او شرمسار
عاکفان کعبه‏ی جلالش به تقصیر عبادت معترف که «ما عبدناکَ حقّ عبادتِک» و واصفان پرده‏ی جمالش به تحیُّر منسوب که «ما عَرَفناکَ حقّ مَعرِفتِک».
گر کسی وصف او ز من پرسد - بیدل از بی‏نشان چه گوید باز
عاشقان کشتگان معشوق¬اند - بر نیاید ز کشتگان آواز
یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده‏ حالی که از این معامله بازآمد یکی از دوستان گفت از این بستان که بودی ما را چه تحفه کرامت کردی گفت به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم‏ دامنی پر کنم هدیه اصحاب را چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز - کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی‏خبرانند - کان را که خبر شد خبری باز نیامد
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم - وز هر چه گفته‏اند و شنیدیم و خوانده‎ایم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر - ما همچنان در اوّل وصف تو مانده‎ایم
ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط زمین رفته و قصب‏الجیب حدیثش که همچون شکر می‏خورند و رقعه‏ی منشآتش که چون کاغذ زر می‎برند بر کمال فضل و بلاغت او حمل نتوان کرد بلکه خداوند جهان و قطب دایره‏ی زمان و قائم مقام سلیمان و ناصر اهل ایمان اتابک اعظم مظفرالدنیا والدین ابوبکر بن سعد بن زنگی «ظلّ‏الله تعالی فی ارضه رَبِّ اِرْضَ عَنهُ و اَرْضِه» به عین عنایت نظر کرده است و تحسین بلیغ فرموده و ارادت صادق نموده‏ لاجرم کافه‏ی انام از خواص و عوام به محبت او گراینده‏اند که «الناسُ علی دینِ ملوکِهم».
زانگه که تو را بر من مسکین نظر است - آثارم از آفتاب مشهورتر است
گر خود همه عیب‏ها بدین بنده در است - هر عیب که سلطان بپسندد هنر است
گِلی خوشبوی در حمام روزی - رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری - که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچیز بودم - ولیکن مدّتی با گل نشستم
کمال همنشین در من اثر کرد - وگرنه من همان خاکم که هستم

5,000 تومان